This
is my art

هیچ قانونی وجود ندارد. اینگونه هنر زاده می‌شود و به موفقیت دست می‌یابی. برعلیه قوانین عمل کن یا آنها را نادیده بگیر. خلاقیت این است.

درباره خلق اثر هنری فکر نکنید، فقط آن را ایجاد کنید. اینکه آیا اثر خوب یا بدی است یا آن را دوست دارند یا نه را به بقیه بسپارید. در حالی که بقیه در حال تصمیم گیری هستند، باز هم اثر هنری بسازید.

اگر چیزی از نقاشی ندانید بسیار آسان خواهد بود اما اگر آن را بدانید بسیار سخت.  

هر کودکی یک هنرمند است. مسئله اینجاست که چگونه وقتی بزرگ می‌شویم هنرمند باقی بمانیم.  

هیچ هنرمند بزرگی وقایع اطراف خود را فقط به شکل چیزی که هستند نمی‌بیند. اگر اینطور بود اصلا هنرمند نمی‌شد.  

ما هیچگاه اشتباه نمی‌کنیم، فقط مرتکب یک سری اتفاقات کوچک شاد می‌شویم.  

از کمال نترس چون هیچگاه به آن نمی‌رسی.  

اگر صدایی در درونت می‌گوید که نمی‌توانی نقاشی کنی، پس حتما این کار را بکن و می‌بینی که آن صدا خاموش خواهد شد.  

موفق شدن یا نشدن بی معناست، چنین چیزی اصلا وجود ندارد. نکته مهم این است که ناشناخته های خود را به شناخته ها تبدیل کنید.  

خلاقیت جسارت می‌خواهد.  

هر هنرمندی روزی یک آماتور بوده است.  

هدف غایی این است که زمان بیشتری مردم به تصویر نگاه کنند تا اینکه زمان زیادی را صرف خلق آن بنمایم.  

مهمترین موضوع برانگیخته شدن، عشق، امید، ارتعاش و زندگی است.  

برای دیدن چشمایم را می‌بندم.  

عکس هیچگاه گرفته نمی‌شود، بلکه خلق می‌شود.  

اثر هنری باید با آتش درونی بارور شود اما در کمال آرامش اجرا شود.  

اگر آنچه می‌خواستم بگویم با کلمات امکان پذیر بود، دلیلی برای نقاشی نداشتم.

من هیچگاه رویاها و یا کابوسهایم را به تصویر نمی‌کشم. من واقعیت خود را نقاشی می‌کنم.

غنای آثار من از طبیعت می‌آید، منبع الهامات من.

هنر واقعی به تصویر کشیدن نیست بلکه برانگیختن است  

در وحله اول استفاده درست از هنر پرورش ماهیت معنوی خود هنرمند است.  

هنر خطی است به دور افکار شما.  

آنجا که طبیعت به انتهای خود می رسد، هنر فاخر آن را ادامه می‌دهد.  

هنرمند بودن یعنی زندگی را باور داشتن .  

هنر تداعی کننده رمز و رازهایی است که بدون آن جهانی وجود نخواهد داشت.